سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 76
کل بازدید : 377809
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/2    ساعت : 12:55 ص

شهید سیدحسین علم الهدی

خواهر عزیز؛پس از اهداء سلام و درود، رسیدن به فلاح را برایتان آرزو می‌کنم چون در آغاز

قدم گذاشتن در سال جدید از شما دور بودم و نتوانستم خود را به این راضی کنم که

سال نو را آغاز کنیم و در این لحظات حساس از عمر با شما سخن نگویم ،ناچار برای

اولین بار قلم بدست گرفتم و با شما حرف می ‌زنم

ساعتی پیش داشتم مطالعه می‌کردم، به یک جمله رسیدم.

 در مورد این جمله زیبا فکر کردم و مناسب دیدم که نتیجه این ساعات فکر را که در آستانه

شروع سال جدید بود برایتان بنویسم

 شاندل Shandel

متفکر بزرگ اروپای قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می‌گوید:

«انسانِ این عصر ،زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می‌کند»

ما زندگی را در رنج می‌گذرانیم تا راحتی و آرامش ایجاد کنیم،تمامی عمر می‌ دویم ،

به این امید که لحظاتی بنشینیم، تمام عمر زحمت می‌کشیم تا استراحت کنیم و البته

عمر می‌گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی‌کنیم و نمی‌یابیم ،زیرا

مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می‌شود.نیازهای کاذب و مصنوعی

که دائماً در آدم بوجود می‌آورند ،بوسیله تبلیغات است .تلویزیون را روشن می‌کنید و

بعد از دو ساعت خاموش می‌کنید به خودتان نگاه می‌کنید، می‌بینید هفت ،هشت

احتیاج خریدِ تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید، قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می‌شستید

امروز حتماً باید پودر… بخرید،زن روز می‌خرید نگاه می‌کنید در فکر تهیه لباسها و مدل‌های

آن می‌افتید .استعمار فرهنگی و فرهنگ زدایی از طریق تقلید، تشبه، رقابت ،مصرف‌های

مصنوعی و سمبلیک و جلب توجه است

و اینجاست که به سخن عمیق محمد( صلوات الله علیه ) که " من یتشبه یقوم فهو منه "

که از کلمه شبیه استفاده شده ،اگر زندگیمان مثل اروپایی‌ها شد، اگر وضع لباسهامان

مثل مدلهای ارائه داده شده زن روز و بورداو خانم… شد، خود نیز از نظر خصوصیات انسانی

و درک و انتخابِ راه به سوی او شدن میل کرده‌ایم

یکنواختی و قالبی شدن انسانها در جوامع گوناگون و مخصوصاً در ملت‌ ما که مرتباً

بوسیله برنامه‌های فرهنگی‌مان در سطح وسیعی از طرف مسئولان امر پیاده می‌شود ،

همه در قالبهای ماشینیسم بخاطر بالابردن مصرف جهانی مخصوصاً جهان سوم که دنیای

صنعتی به ما تحمیل می‌کند. غارت اصالتها، منابع معنوی و از بین رفتن خصوصیات زندگی

شرقی و یا اسلامی که عبارت از مصرف هرچه کمتر و تولید هرچه بیشتر بوسیله

عوامل آموزشی دگرگون می‌شود، چرا که اروپای صنعتی می‌بایست برای تولیدات اضافی

خود مصرف کننده پیدا

 کند و چه کند که بتواند کالای مصرفی بدهد و مواد تولیدی بگیرد و منت بگذارد و خود

را هم بالاتر و متمدن قلمداد کند و اگر هم سواری خواست ،خر خوبی تربیت کرده باشد

و ابتدا با استعمار فرهنگی کار خود را آغاز می‌کند و سپس از یک خصیصه پاک و اصیل

خدایی که به رسم امانت به انسان داده شده استفاده می‌کند و آن تنوع که شکلی از 

تکامل است استفاده می کند می‌بینیم (همراه با درد) که تمام فلسفه‌ها و مذهب‌ها و

ایده‌آلها و عشق‌ها و خواستن ها و… خلاصه شده در این اصالت، مال زندگی مادی است

بنابراین وقتی زندگی مادی اصالت دارد هدف، رفاه است، پس برای چه باید کار کرد؟

برای ساختن وسایل آسایش زندگی

به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟

سپس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه ی وسایل آسایش

زندگی! داستان شازده کوچولو را خوانده‌اید؟

آیا قربانی شدن آسایش زندگی برای چه؟

 برای تکامل؟

برای تعالی؟

برای رفتن به حقیقت؟

برای رسیدن به ایده‌آلهای مقدس انسانی؟

برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار، او (الله)؟ نه برای بدست آوردن وسایل

آسایش زندگی    زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن


یک دور، باطل ،دور حماقت؛ کار. استراحت. خوردن. خوابیدن همین و بس!!!

بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟

 مثال می‌زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می‌روید چه می‌پرسید، می‌پرسید که آیا شما

آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار وقار و اصالت دارید؟

چه مقدار قرآن را درک کرده‌اید؟ چه مقدار در تاریخ و اعتقاد و جامعه شناسی و

انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است و…

هرگز!!

درست همانگونه می‌اندیشیم و همانگونه انتخاب می‌کنیم که فرهنگ مادی بورژوازی

غرب به ما تحمیل کرده و معیار ارزشهامان بسته‌بندی شده از غرب می‌آید، اما خود

نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم و خیال می‌کنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است در صورتیکه

اندیشه‌ای که قرآن به ما می‌خواهد بدهد درست عکس آن است و با آن در تضاد کامل

است و اصلاً اندیشه ی تربیتی قرآن برای از بین بردن چنین ارزشها و معیارها و طرز

تفکرها و برداشتها و چنین شناختی است نسبت به زندگی ،حیات ،وسایل مادی نیازها ،

آرزوها، خواستها ایده‌آلها و ما تمام تلاشمان و ناراحتی‌هامان و رنج‌ها و حتی نوعِ

احساسهامان در اینست که بهتر زندگی کنیم ،بجای اندیشیدن به اینکه چگونه باید

زندگی کنیم و چرا؟

 زندگی یعنی چه؟

تلاش برای چه؟

اصلاً چرا زندگی می‌کنیم؟

و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژوازی نجات دهیم،از

لجن مصرف بدون تولید،از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات، و تمام نیروهای خلاق و

نبوغهای سرشار را در وسیله خلاصه کردن ،درست مثل کسی که پله ای  گذاشته تا

خود را به پشت بام برساند، اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت

آنقدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ سمبه‌های آن، رنگ آن و… که لحظه‌ای خواهد

رسید و گریبان مرگ او را فرا گرفت و هنوز در فکر اینست که پله ی چوبی را تبدیل به

فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا…کند و در نتیجه، عمر تمام می‌شود و خود

را به پشت بام نرسانده

خواهش می‌کنم این جمله را با دقت بخوان و فکر کن تا عظمت آن را درک کنی

اَلنَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا

(مردم در خوابند وقتی مُردند متنبه میشوند، بیدار میشوند)

که حدس میزنم این جمله ی زیبا از فاطمه سلام الله علیه، آن الگوی نمونه شاهد ،

اسوه در همه ی زمانها،برای همه نسلها و همه ی دختران و مادران تاریخ ، آن چهره ی

زنده که جز از وقایع مرگ او ، از تاریخ زندگیش چیزی نمیدانیم و او که باید در لحظه های

زندگی، در تصمیم ها ،انتخابها در جلو چشمانمان باشد تابیاموزیم که چگونه زندگی

کنیم و چگونه بمیریم

نتایجی که من از این جمله گرفته‌ام به شما ارائه می‌دهم ،چه بسا که

ادامه در پست بعد







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*